کودکی که از مادر متولّد می شود، رحمت الهی را به خانه می آورد، شادی و نشاط را در خانواده می پراکند و نهال عشق و محبت را در دل مادر و پدر می پرورد. این کودک با بازی های کودکانه، زیر نگاه پدر و مادر رشد می کند تا به دوره ی نوجوانی و جوانی می رسد. در این دوره، احساس استقلال می کند، توانایی های جدیدی در خود می یابد و جدّی بودن زندگی را لمس می کند. در می یابد که زندگی آینده به تصمیم های امروز او بسته است. به تدریج تصمیم هایی می گیرد، سرد و گرم زمانه را می چشد،
فراز و نشیب های زندگی را طی می کند، دوره ی میان سالی و پختگی را هم می گذراند تا این که آثار پیری و ضعف آشکار می شود.پس از گذشت زمانی، کم یا زیاد، مرگ می رسد و دفتر حیات این فرد در دنیا بسته می شود؛ پدیده ای حتمی که فرا روی ماست و هیچ گریزی از آن نیست.

امروزه اندیشمندان به پرسشی بنیادین می اندیشند: چرا زندگی انسان عصر جدید با همه ی پیشرفت ها، گرفتار نوعی عدم تعادل شده است؟ انسان عصر جدید کارهای بزرگی انجام داده است که در گذشته قابل تصور نبود. پیشرفت علمی، رفاه و آسایش، کاهش مرگ و میر ناشی از بیماری ها، توسعه ی بهداشت، گسترش ارتباطات، توجه به ورزش و
شور و نشاط در میدان های ورزشی از جمله ی این پیشرفت هاست. امّا تمام این پیشرفت ها سبب کاهش ناراحتی ها، بی عدالتی ها و رسیدن انسان به
آرامش نشده است. امروزه صدها میلیون انسان اسیر فقر، گرسنگی و بیماری هستند و این در حالی است که منابع طبیعی و ثروت های خدادادی آنان به وسیله ی کشورهایی محدود غارت می شود و عده ای اندک با این ثروت ها در خوشی و خوش گذرانی به سر می برند. امروزه تجارت اسلحه، مواد مخدر و مشروبات الکلی از پرسود ترین تجارت هاست. سلاح های کشتار جمعی اتمی و شیمیایی که معمولاً توسط کشورهای ثروتمند ساخته می شود، می تواند حیات را نابود و کره ی زمین را ویران کند. قاچاق زنان و کودکان کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند، تولید انواع مواد تخدیر کننده، افزایش ناامنی خانواده ها و به خصوص زنان و کودکان و از هم پاشیدن بنیان خانواده از دیگر مشکلات
دنیای امروز است. چرا زندگی بشر در عصری که عصر دانایی نامیده شده، باید با چنین مشکلاتی همراه باشد؟ چرا برخی انسان ها آن چنان به زندگی دنیوی خود سرگرم اند که ناله ی گرسنگان و فریاد مظلومان را نمی شنوند؟ چرا برخی جوامع در عین برخورداری و رفاه، به انواع مواد مخدر پناه می برند و آمار خودکشی ها وحشتناک و روز افزون است؟ آیا یکی از علت های آن، غفلت انسان امروز از حیات جاودانه اش نیست؟ آیا او خویشتن حقیقی خویش را که میل به جاودانگی دارد، فراموش نکرده است و آیا این فراموشی، تعادل حیات او را برهم نزده است؟
قرآن کریم، سرنوشت چنین کسانی را که مرگ و زندگی برتر را فراموش کرده اند ، این گونه ترسیم می کند:

آنان که دین خود را به سرگرمی و بازی گرفتند و زندگی دنیا آنان را فریفت.پس امروز آنان را از یاد ببریم همان طور که آنان دیدار امروزشان را از یاد بردند و آیات ما را انکار می کردند.

                                                                          اعراف،51


                                                                رسول خدا (ص) فرمود:
                                 برای نابودی و فنا خلق نشده اید،بلکه برای بقا آفریده شده اید و

                    با مرگ تنها از جهانی به جهان دیگر منتقل می شوید. (الاعتقادات، شیخ مفید، ص47)
                    از ایشان پرسیدند: با هوش ترین مؤمنان چه کسانی هستند؟
                    فرمود: آنان که فراوان به یاد مرگ اند و بهتر از دیگران خود را برای آن آماده می کنند. (المحجة البیضاء، فیض کاشانی، 242)
                                                               امیر مؤمنان (ع) فرمود:
                ای مردم! آدمی در همان حال که از مرگ می گریزد، آن را ملاقات می کند. دورانِ زندگی میدان
از دست دادن جان است و فرار از مرگ عین نزدیک شدن به آن می باشد.(نهج البلاغه، ترجمه ی فیض الاسلام، خطبه ی149)