تولد حضرت جواد علیه السلام خیر و برکت خاصی برای شیعیان به ارمغان آورد؛ زیرا امام رضا علیه السلام در تعیین جانشین خود و معرفی امام بعدی با مشکلاتی روبه رو بود. از یکسو، پس از شهادت امام کاظم علیه السلام گروهی به نام «واقفیه»، بر اساس انگیزه های مادی، امامت حضرت رضا علیه السلام را انکار کردند و از سوی دیگر چون احادیث رسیده از پیامبر صلی الله علیه و آله می گفت امامان دوازده نفرند، فقدان فرزند برای امام رضا علیه السلام ، هم امامت خود آن حضرت و هم تداوم امامت را زیر سؤال می برد. واقفیه هم این موضوع را دستاویز قرار داده، امامت حضرت رضا علیه السلام را نمی پذیرفتند. یکی از سران واقفیه در نامه ای به امام رضا علیه السلام ، او را به عقیمی متهم کرد و نوشت: چگونه ممکن است امام باشی در صورتی که فرزند نداری؟! امام در پاسخ نوشت: «از کجا می دانی که من فرزندی نخواهم داشت؟ سوگند به خدا، بیش از چند روز نمی گذرد که خدا پسری به من می بخشد که حق را از باطل جدا می کند».
انتظار شیعیان
کلیم پسر عمران می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: دعا کنید تا خداوند فرزندی به شما عنایت کند. فرمود: «من تنها یک فرزند خواهم داشت و او از من ارث می برد». وقتی امام جواد علیه السلام به دنیا آمد، امام رضا علیه السلام به یارانش فرمود: «این کودک، همانند موسی دریاها را می شکافد و همانند عیسی بن مریم مادر پاکیزه ای دارد. به راستی که او پاک و پاکیزه آفریده شده است». سپس آن حضرت ادامه داد: «این فرزندم از روی ستم و خشم کشته می شود. اهل آسمان بر او می گریند و خداوند متعالی بر دشمن ستمگرش غضب می کند و اندکی نمی گذرد که خداوند او را به عذاب دردناک و کیفر شدید خود گرفتار می سازد».
شگفتی ولادت
حکیمه خواهر امام رضا علیه السلام می گوید: پس از تولد امام جواد علیه السلام ، امام رضا علیه السلام او را در گهواره ای گذاشت و به من فرمود: «مواظب او باش و از کنار گهواره دور نشو». حکیمه گوید: من به پرستاری آن حضرت مشغول بودم. پس ازمدتی وی چشمانش را به سوی آسمان کرد، بعد نگاهی به چپ و راست خود افکند و فرمود: «اَشْهَدُ اَن لا الهَ الا اللّه وحده لا شریکَ لَه، و انّ محمّدا عبدُه و رسولُه». من از این امر شگفت زده شدم و از ترس بدنم لرزید. برخاستم و به خدمت امام رضا علیه السلام رفتم و عرض کردم: امر شگفتی از این نوزاد دیدم. حضرت فرمود: چه دیدی گفتم: این کودک همین الان شهادتین گفت. امام رضا علیه السلام هم تبسم کنان فرمود: «ازاین پس، شگفتی های بسیاری از او خواهی دید».
انسان، اجتماعی آفریده شده است و برای زندگی در جامعه و نیز برآوردن نیازهای خود، باید دوستان و همراهانی داشته باشد. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: «برادران و دوستان راستین به دست آر، تا در پناهشان زندگی کنی که آنان در آسایش زیورند و در هنگام سختی، ساز و برگ [و یاور]». اخلاق پسندیده موجب می شود انسان، دوستان مناسب و پایداری بیابد. امام جواد علیه السلام در این باره می فرمود: «دوست را با سه ویژگی به دست می آورند: انصاف در معاشرت، هم دردی[با دیگران] در خوشی و ناخوشی، و داشتن قلبی پاک و سالم [از گناهان]».
دوست باشد کسی که در سختی | باری از دوش دوست بردارد |
نه که سربارِ زحمت خود نیز | بر سرِ بار دوست بگذارد |
محمدحسین شهریار
گزینش دوست، فراروی همه مردم، به ویژه نوجوانان و جوانان است. حال اگر رفاقت، با آزمودن دوست همراه باشد و به ایمان، اخلاق نیکو و وفاداری او یقین شود، دوستی پایدار می ماند؛ چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «هر که پس از نیک آزمودن، برادری و دوستی برگیرد، ارتباطش پایدار می ماند و دوستی اش استوار می گردد». پس اگر در این کار سستی شود، زیان دنیوی و اخروی را در پی خواهد داشت. امام جواد علیه السلام در این باره می فرمود: «هر کس پیش از آزمودن کسی به او اطمینان کند، خود را در معرض هلاکت و عاقبت رنج آلود قرار داده است».
به روزگار جوانی بیازمای کسان | ببین فرشته خصال اند یا که دیو و دَدَند |
برای خویش رفیق شفیق گلچین کن | ز مردمی که هنر پیشه اند و با خِرَدند |
محمدهاشم افسر
دوستان ناباب، آینده انسان را در زندگی و اشتغال به خطر می اندازند. رفاقت با آنان، هم موجب می شود انسان اخلاق ناپسند شان را بگیرد و هم خود آنها، در دوستی خیانت می کنند و از پشت به دوست خود خنجر می زنند. امام جواد علیه السلام در این باره می فرمود: «از دوستی با شخص شرور بپرهیز که چون شمشیرِ برهنه است؛ منظره اش نیکو و اثر زخمش نازیباست».
منشین با بدان که صحبت بد | گرچه پاکی، تو را پلید کند |
آفتاب ارچه روشن است او را | پاره ای ابر ناپدید کند |
سنایی
انسان ها در روابط اجتماعی خود، از اخلاق و رفتار نیک یا بد همکاران و دوستان خود تأثیر بسیار می گیرند. امام جواد علیه السلام در این باره می فرماید: «خوی بد در همراهی با بیخردان، و نیکویی اخلاق در هم نشینی با خردمندان است».
دیدی که چه سان به باغ و بستان | هر گل که شکفته گشت و خندان |
گردد چو مجاور خس و خار | پژمرده شود در آخر کار |
تو نیز به باغ زندگانی | مانند گلی، اگر بدانی |
حسینعلی پسیان
پرداختن به هوا و هوس، سبب دوری انسان از حقیقت والای وجودی اش می شود، او را از دست یابی به ایمان باز می دارد و زمینه انجام گناهان و نافرمانی را فراهم می سازد. در مقابل، ایمان و دین داری، باعث نزدیکی هر چه بیشتر آدمی به خدا می گردد و زمینه رشد روحی و معنوی او را آماده می سازد. امام جواد علیه السلام می فرماید:«بنده هرگز حقیقت ایمان را به کمال نرساند، مگر آنگاه که دینش را بر هوس خود ترجیح دهد، و هرگز به هلاکت در نیفتد، جز زمانی که هوس خود را بر دینش ترجیح دهد».
ره توشه ایمان
مال حلال، برکات فراوانی دارد، ولی مال حرام، توفیق های الهی را از انسان می گیرد و او را در مسیری می اندازد که جز حسرت و افسوس اخروی چیز دیگری نصیبش نمی شود. امام جواد علیه السلام خطاب به داوود صَرْمی می فرماید: «ای داوود! مال حرام رشد نمی کند و اگر هم رشد کند، برای صاحبش برکتی ندارد، اگر از آن چیزی انفاق کند، پاداشی نخواهد دید و آنچه پس از خود بر جای می گذارد، ره توشه او به سوی دوزخ است».
توبه و استغفار، دری از درهای رحمت الهی برای بندگان است. با توبه و بازگشت به سوی پروردگار، گناهان گذشته از بین می رود و انسان فرصت دوباره ای برای انجام خوبی ها و رشد معنوی می یابد. اما نباید این مسئله را به تأخیر انداخت که سبب پشیمانی خواهد بود. امام جواد علیه السلام می فرماید: «به تأخیر انداختن توبه، فریب و غفلت است و امروز و فردا کردن آن، مایه حیرت و سرگشتگی».
امام جواد علیه السلام می فرماید: «خداوند به یکی از پیامبران وحی فرمود: دل بر کندن تو از دنیا، مایه آسودگی زودرس خود توست و دل بستنت به من، موجب ارجمندی تو نزد من خواهد بود. لیکن آیا به خاطر من با کسی دشمنی ورزیده ای و از بهر من با کسی دوستی کرده ای؟»
انجام اعمال عبادی برای خدا و نه برای دیگران، بسیار ارزشمند است و سبب رشد و تعالی می شود. اگر عبادت هایمان را برای خودنمایی، برتری طلبی و... انجام دهیم، در پیشگاه خداوند ارزشی نخواهد داشت و ما را از کسب پاداش آنها و رسیدن به اهداف خلقت باز می دارد. شاید به همین دلیل است که امام جواد علیه السلام می فرماید: «برترین عبادت، اخلاص است».
آموختن علوم و معارف و عمل به آنها، در رشد علمی و معنوی انسان ها تأثیر به سزایی دارد. بدون اندوخته های علمی، نمی توان در مسیر الهی گام نهاد و پیش رفت، البته این علوم و معارف باید در راه الهی باشد و نه صرفا در جهت دنیایی، تا باعث پیشرفت شود. امام جواد علیه السلام در این مورد می فرماید:«شریفِ به تمام معنا، کسی است که دانشش مایه شرف او گردد».
برخورد نیکو و مناسب با دیگران و دشمنی نکردن با افراد، جزو کارهای پسندیده به شمار می آید. امام جواد علیه السلام می فرماید: «با هیچ کس دشمنی مکن تا آنگاه که بدانی رابطه او با خدای تعالی چگونه است؛ اگر نیکوکار باشد، خداوند او را تسلیم تو نمی کند و اگر بدکار باشد، همین شناخت تو از او برای تو کافی است. بنابراین، با وی دشمنی مکن».
خوبی به خود
خوبی کردن به افراد، نه تنها سبب رضایت و خشنودی خدا و دیگران بوده، جزو کارهای عبادی به شمار می رود، بلکه پاداش اخروی آن نیز نصیب خود فرد می شود. از این رو، در انجام کارهای خیر نباید منت گذاشت؛ زیرا خود نیکوکار به پاداش کار نیکش نیازمندتر است. امام جواد علیه السلام می فرماید: «نیکوکاران به نیکی کردن نیازمندترند تا کسانی که به آن نیکی نیازمندند؛ زیرا پاداش، افتخار و نیک نامی اش از آن آنهاست. بنابراین، هر خوبی که آدمی کند، نخست به خود کرده است. پس نباید به خاطر خوبی اش که به خود کرده، از دیگران سپاس گزاری بخواهد».
دل را به خدا سپردن و از غیر او پاک کردن، انسان را زودتر به هدف و مقصود می رساند؛ چه بسا فردی اعمال عبادی انجام دهد، ولی فکر و قلبش او را همراهی نکند. امام جواد علیه السلام می فرماید: «با دل ها به سوی خدا رهسپار شدن، به مقصد رساننده تر است تا با خسته کردن اعضای بدن با اعمال».
قرآن کریم، بهترین کتاب هدایت و انسان سازی است که با عمل به آیات نورانی و روش های سازنده آن، می توان سریع تر راه رشد و تعالی را پیمود. امام جواد علیه السلام می فرماید: «هر امتی، آنگاه که کتاب آسمانی خود را رها کرد و دور افکند، خداوند علم آن را از آنان گرفت و آنگاه که دشمنان خود را به دوستی و سرپرستی گرفت، خداوند آن دشمنان را برایشان ولایت و حکومت داد. دور افکندن کتاب به این بود که حروف و کلمات آن را بر پا داشتند و معانی اش را تحریف کردند؛ کتاب را می خواندند و روایت می کردند، ولی آن را به کار نمی بستند. پس نادانان از اینکه آن را خوب می خوانند و حفظ می کنند، خوشحال اند و دانایان از اینکه آن را به کار نمی بندند، اندوهناک اند».
پرداختن به هوای نفس و پیروی از آن، انسان را از معنویت و خدایی شدن باز می دارد و به راهی می کشاند که جز حسرت و افسوس چیز دیگری نصیب او نمی شود. اطاعت از هوای نفس، خوشحالی دشمن همیشگی انسان، یعنی شیطان را فراهم و آرزوهای خصمانه اش را برآورده می کند. امام جواد علیه السلام می فرماید: «کسی که از هوای نفس خود اطاعت کند، آرزوهای دشمن خویش را برآورده است».
با نیروی توکل و اعتماد به خدا، می توان پله های رشد و ترقی را هر چه سریع تر پیمود و به سرمنزل مقصود رسید. اگر این نیروی ارزشمند مبنای هر کاری قرار گیرد، حتی اگر آن کار به نتیجه هم نرسد، شکستگی و رنجوری در پی ندارد. امام جواد علیه السلام می فرماید: «اعتماد به خدای بزرگ، بهای هر چیز گران و نردبان رسیدن به هر بلندایی است».
امام جواد علیه السلام درباره برتری فردی بر فرد دیگر در نزد خدا می فرماید: «دو نفر گرد نیامدند، جز آنکه برتر آنها نزد خدا ادیب تر آنهاست». گفته شد: ای پسر رسول خدا! فضیلت او را نزد مردم فهمیدیم، ولی برتری وی نزد خدا چیست؟ حضرت فرمود: «او قرآن را همان گونه که نازل شده است و حدیث ما را آن گونه که گفته ایم روایت می کند، و در دعایش خدا را با شیفتگی و اصرار می خواند».
کسی که به خاطر پیروی از دلخواه تو، راه راست را بر تو پنهان دارد، بی گمان با تو دشمنی کرده است.
ملاقات با برادران هر چند کوتاه باشد، موجب سلامت و رشد عقل می شود.
نعمتی که سپاس گزاری نشود،مانند گناهی است که آمرزیده نگردیده است.
مؤمن به توفیق خدا و داشتن پندگویی درونی و خوی نصیحت پذیری از کسی که او را نصیحت کند، نیازمند است.
بزرگ ترین عیب آن است که مردم را به همانند آن چیزی که در تو باشد، عیب جویی کنی.
هر که به غیر خدا رو کند، خداوند او را به همان واگذارد.
علی بن اسباط، می گوید: روزی به محضر امام جواد علیه السلام رسیدم. در ضمن دیدار، به سیمای حضرت خیره شدم تا قیافه ایشان را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر برای ارادتمندان آن حضرت بیان کنم. درست در همین لحظه، امام جواد علیه السلام که گویی تمام افکار مرا خوانده بود، در برابرم نشست و فرمود: «کاری که خداوند در مسئله امامت انجام داده، مانند کاری است که در مورد نبوت انجام داده است. خداوند درباره حضرت یحیی می فرماید: ما به یحیی در کودکی فرمان نبوت دادیم، و درباره حضرت یوسف می فرماید: هنگامی که او به حدّ رشد رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم، و درباره حضرت موسی می فرماید: و چون به سن رشد و بلوغ رسید، به او حکم (نبوت) و علم دادیم. بنابراین، همان گونه که ممکن است خداوند علم و حکمت را در چهل سالگی به شخصی عنایت کند، می تواند همان حکمت را در دوران کودکی نیز به او ببخشد».
مردی بسیار شادمان خدمت امام جواد علیه السلام رسید. حضرت به او فرمود: «سبب شادمانی ات چیست؟» عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! از پدرت شنیدم شایسته ترین زمانی که انسان باید شادمان باشد، روزی است که به دیگران نیکی کند. من امروز از ده نفر پذیرایی و به آنان کمک کردم. حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو شایسته این شادمانی هستی به شرط اینکه آن عمل را نابود نکرده باشی یا بعد از این نابود نکنی. آن مرد گفت: چگونه ممکن است چنین کنم، با اینکه از شیعیان خالص شما هستم؟ امام جواد علیه السلام فرمود: «صدقه خود را باطل کردی و خود را از شیعیان خالص دانستی. شیعه خالص ما سلمان، ابوذر، مقداد و عمار هستند و تو خود را به ناحق با چنین اشخاصی برابر دانستی». آن مرد گفت: توبه می کنم. حضرت فرمود: «بگو من از دوستان شما، و دشمن دشمنانتان و دوست دوستانتان هستم». آن مرد گفت: همین را می گویم و از گفته خود توبه می کنم. سپس امام فرمود: «اکنون ثواب های از بین رفته صدقه ات بازگشت».
استناد به شیوه گفتار یا رفتار بزرگان، عامل مهمی در تأثیر نکته های اخلاقی در مخاطب به شمار می آید. پیشوای نهم، امام جواد علیه السلام نیز گاه برای بیان معارف دینی، به روش پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله استناد می کردند. آن حضرت فرمودند: «پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از نماز چنین دعا می کرد: خدایا! [گناهانی] را که پیش تر کرده ام یا می کنم، نهان و آشکار مرا، اسراف بر خودم را و آنچه را تو بهتر از من می دانی، بر من بیامرز. خدایا! تو پیش از همه و پس از همه هستی،... تا زمانی که زندگی را برایم بهتر می دانی، مرا زنده نگاه دار و آن گاه که مرگ را برایم بهتر می دانی، مرا بمیران.... خدایا! ما را به زینت ایمان زیبا کن و راهنما و رهیافته قرار ده. ای پروردگار من! دلی پیراسته و زبانی راستگو از تو می خواهم، از آنچه می دانی، آمرزش می طلبم و نیکوترین آنچه می دانی، از تو می خواهم و از بدی آنچه می دانی به تو پناه می برم، که تو می دانی و ما نمی دانیم و تو به نهان ها بسیار آگاهی».
امام جواد علیه السلام چنان نزد یاران خود دوست داشتنی بود که همه می خواستند کارهای خود را به روش آن حضرت انجام دهند. به همین دلیل به همه ریزه کاری های رفتاری آن حضرت توجه می کردند. علی بن مهزیار می گوید: «در سال 215، امام جواد علیه السلام را دیدم که خانه خدا را طواف کرد و در هر دور طواف، به رکن یمانی دست می کشید. در دور هفتم رکن یمانی و حجر الاسود را لمس کرد و دست خود را بر چهره خود کشید، آن گاه کنار مقام ابراهیم علیه السلام آمد و پشت آن، دو رکعت نماز خواند. سپس به پشت کعبه ـ کنار ملتَزَم رفت و جامه از روی سینه خود کنار زد و خود را به خانه خدا چسبانید. مدت بسیاری، دعا کنان بر همان حالت ماند، آنگاه از درِ گندم فروشان بیرون رفت. نیز آن حضرت را در سال 217 دیدم که شب خانه خدا را وداع کرد.... در دور هفتم پشت کعبه، کنار ملتزم لباس از روی سینه کنار زد و خود را به کعبه چسبانید و آن قدر خود را به کعبه چسباند که برخی از یاران ما، هفت دور خانه خدا را طواف کردند».
همه رفتار و گفتار امام جواد علیه السلام برای یارانش درس آموز بود و آنان با دقت به تمام حرکت های آن حضرت، حتی در اعمال مستحبی حج نیز می نگریستند. علی بن مهزیار می گوید: «امام جواد علیه السلام را در شب زیارت دیدم. طواف نساء را انجام داد و پشت مقام نماز خواند. سپس وارد چاه زمزم شد و به دست خود با دَلْوی که نزدیک حجرالاسود بود، آب کشید و نوشید و بر بخشی از تنش ریخت. سپس دوباره به درون زمزم سرکشید [و نگریست]. یکی از یاران ما به من خبر داد که سال بعد نیز او را دیده که چنین کرده است».
داوود بن قاسم می گوید: به حضور امام جواد علیه السلام رفتم، در حالی که چند نامه بی آدرس همراه من بود و صاحبان آنها را نمی شناختم و از این رو اندوهگین بودم. در این هنگام، امام جواد علیه السلام یکی از آن نامه ها را برداشت و فرمود: این نامه زیاد بن شبیب است. دومی را برداشت و فرمود: این نامه فلانی است و همین طور تمامی صاحبان نامه ها را معرفی کرد. من در شگفت مانده بودم، ولی آن حضرت نگاهی به من کرد و لبخند زد.
شخصی به امام جواد علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! من از دوستداران شما هستم. پدرم به طور ناگهانی از دنیا رفت و من از محل دارایی او که هزار دینار بود آگاهی ندارم. امام جواد علیه السلام به او فرمود: «بعد از نماز عشا، صد مرتبه بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله صلوات بفرست، پدرت به خواب تو می آید و محل اموال را به تو می گوید». آن شخص دستور امام را انجام داد و شب در عالم خواب پدرش مکان پول ها را گفت و افزود: نزد امام جواد علیه السلام برو و به او خبر بده که این اموال را برداشتی؛ چرا که آن حضرت به من امر فرمود. آن مرد جریان را به امام جواد علیه السلام گفت و عرض کرد: سپاس خدایی را که تو را گرامی داشت و برگزید.
اباصلت هِرَوی، از یاران امام رضا علیه السلام و حضرت جواد علیه السلام می گوید: در مجلس امام جواد علیه السلام بودم. شخصی برخاست و عرض کرد :آقای من! قربانت گردم. پیش از آنکه او سخنش را ادامه دهد، امام جواد علیه السلام فرمود: «نمازت را شکسته و دو رکعتی نخوان، بنشین». او نیز نشست. وقتی مجلس تمام شد و همه رفتند. به حضرت عرض کردم: چیز شگفت انگیزی دیدم؟! امام فرمود: «در مورد آن مرد می پرسی؟» عرض کردم: آری. فرمود: «آن شخص برخاست تا در مورد کشتی بان بپرسد که آیا می تواند نمازش را دو رکعتی و شکسته بخواند. به او گفتم: نه شکسته نخواند؛ زیرا کشتی به منزله خانه اوست و از آن خارج نمی شود».
یحیی بن اکثم، به یکی از دوستانش چنین گفت: روزی در شهر مدینه، وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله شدم تا به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله بروم. در این حال، امام جواد علیه السلام را دیدم که به زیارت مشغول است. من با آن حضرت در مورد مسائلی که داشتم مناظره کردم و حضرت همه را پاسخ داد. سپس گفتم: می خواهم از مسئله بپرسم، ولی به خدا سوگند از شما خجالت می کشم. حضرت فرمود: پیش از آنکه تو بپرسی به تو می گویم، می خواهی درباره امام بپرسی. عرض کردم: سوگند به خدا! پرسش من همین است. حضرت فرمود: «امام من هستم». عرض کردم: نشانه آن چیست؟ در این هنگام، عصایی که در دست آن حضرت بود به صدا در آمد و گفت: «به راستی که مولای من، امام این زمان است و او حجت خداست». راستی، وقتی عصای موسی به اذن خداوند، به موجودی جاندار تبدیل می شود و سحر ساحران را باطل می کند، جای هیچ شگفتی نیست که عصای امام منصوب از سوی خدا نیز چنین قدرتی را داشته باشد.
امام جواد علیه السلام گاهی برای اینکه معرفت شیعیان را به مقام امامت افزون سازد و باور درستی از امامت به آنان بشناساند، روایاتی در این باره می فرمود. از جمله از ایشان نقل شده که: «ما گنجوران علم و غیب و حکمت خدای متعالی، و جانشینان پیامبران او و بندگان ارجمندش هستیم». آن حضرت در روایتی دیگر فرمود: «سپاس خدای را که ما را از نور خویش آفرید، از میان بندگانش برگزید و مورد اعتماد در میان مخلوقات قرار داد».
انتظار منجی موعود، در معارف شیعه فصلی گسترده به خود اختصاص داده است؛ به طوری که از همه امامان در این باره روایاتی نقل می کنند. امام جواد علیه السلام هم افزون بر ذکر روایاتی درباره حضرت مهدی(عج)، در قنوت نماز خود چنین می فرمود: «بار خدایا! دوستانت را بر دشمنان ستمگرت پیروز گردان؛... همانان که اموال تو را در میان خود، دست به دست چرخاندند و بندگانت را به بردگی گرفتند و سرزمین تو را در کری و کوری و تاریکی شدید رها کردند. چشمانشان باز است و دل هایشان کور، و برای آنان بر تو حجتی نمانده است. بار خدایا! تو آنان را از عذاب خود برحذر داشتی و کیفرت را برایشان روشن نمودی و به فرمان برداران وعده احسان دادی... خدایا! مؤمنان را در برابر دشمن خود و دشمن دوستانت تأیید فرما. آنان دعوتگر به سوی حق شدند و پیروی از امام منتَظَر عدالت گستر را پیشه کردند».
عبدالعظیم حسنی، از یاران امام جواد علیه السلام می گوید: به نزد مولای خود امام جواد علیه السلام رفتم و می خواستم از قائم(عج) بپرسم. امام آغاز سخن کرد و فرمود: «ای ابوالقاسم! قائم ما همان مهدی است؛ کسی که باید در غیبتش او را انتظار کشند و در ظهورش او را فرمان برند. او سومین از فرزندان من است. سوگند به کسی که محمد را به نبوت مبعوث فرمود و ما را به امامت مخصوص گردانید، اگر از عمر دنیا بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانی گرداند تا در آن قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید؛ چنان که پر از ظلم و جور شده باشد. خدای تعالی امر او را در یک شب اصلاح فرماید؛ چنان که امر موسی کلیم اللّه را اصلاح فرمود. او رفت تا برای خانواده اش شعله ای آتش بیاورد، ولی چون برگشت، رسول و پیامبر شده بود». سپس حضرت ادامه داد: «برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است».
یکی از یاران امام جواد علیه السلام می گوید: از آن حضرت شنیدم که می فرمود: «امام پس از من، فرزندم علی است. دستور او دستور من و سخن او سخن من و طاعت او طاعت من است و امام پس از او فرزندش حسن است». گفتم: ای فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟ فرمود: «پس از حسن، فرزندش قائم به حق، امام منتظر است». گفتم: ای فرزند رسول خدا! چرا او را قائم گویند؟ فرمود: «زیرا او پس از آنکه یادش از بین برود، قیام می کند». گفتم: چرا او را منتظَر گویند؟ فرمود: «زیرا روزگار غیبتش طولانی گردد. در این هنگام، مخلصان در انتظار قیامش باشند، شکاکان انکارش کنند، منکران یادش را استهزا نمایند، تعیین کنندگان وقت ظهورش دروغ گویند، شتاب کنندگان در غیبت هلاک شوند و تسلیم شوندگان در آن نجات یابند».
برخورد با فرقه های منحرف
امام جواد علیه السلام در برابر فرقه هایی که در دوران آن حضرت وجود داشت، شیعیان خود را راهنمایی می کردند. یکی از این فرقه ها، مجسِّمی مذهب بودند و خدا را دارای جسم می پنداشتند. امام درباره آنان به شیعیان می فرمود که اجازه ندارند پشت سر کسی که خدا را دارای جسم می داند، نمازگزارند و به او زکات بپردازند. آن حضرت همچنین واقفی مذهب ها که امامت را فقط تا امام کاظم علیه السلام پذیرفته بودند، شامل این حکم می دانستند و شیعیان را از نماز خواندن پشت سر آنان نهی می کردند. گروه دیگری به نام غالیان (غلو کنندگان) که در بدنام کردن شیعه سهم به سزایی داشتند، مورد تنفر امامان بودند. خطر اینها برای شیعیان بسیار جدی بود؛ زیرا به نام امامان، روایاتی را جعل می کردند و بدین وسیله، شیعیان را به انحراف می کشاندند. امام جواد علیه السلام این گروه را نیز لعن و نفرین می کرد.
ماه نهم
مرحوم شیخ بهایی می نویسد: نقل شده است که روز را به دوازده بخش قسمت کنند و هر بخش را به یکی از دوازده امام علیه السلام نسبت دهند و برای هر یک دعای مخصوصی بخوانند. بخش نهم، از نماز عصر است تا دو ساعت پس از آن و آن قسمت منسوب است به حضرت امام جواد علیه السلام و دعای آن این است: «خدایا! ای خالق نورها و ای اندازه دهنده شب و روز،... هر چیز نزد تو به مقدار معینی است. چون کاری سخت شود، همه به تو توسل جویند؛ چون همه درها بسته شود، درگاه فضل تو را بکوبند؛ هنگامی که نیازها شدت گیرد، به احسان گسترده تو پناه آورند؛ زمانی که امیدها از خلق بریده شود، به تو بپیوندند؛ و چون مردم نومید شوند، به تو امید بسته شود...».
مرحوم شیخ عباس قمی، نویسنده کتاب مفاتیح الجنان می نویسد: بخش نهم از دوازده قسمت روز، مخصوص امام جواد علیه السلام است. توسل به آن حضرت در این بخش برای فزونی روزی بسیار مؤثر بوده، شایسته است در توسل به آن امام، این دعا را بخوانند: «خدایا! به حق ولی ات محمدبن علی [امام جواد علیه السلام ]، از تو می خواهم از فضل و کرمت بر من احسان کنی... و از رزق خود بر من تفضل نمایی و مرا از غیر خودت بی نیاز سازی و نیازهای مرا به سوی خودت قرار دهی و آنها را برآورده سازی که تو بر هر چیزی که بخواهی، توانایی». مرحوم شیخ عباس قمی در ادامه می نویسد: بعضی گفته اند این دعا بعد از هر نماز برای ادای دین تجربه شده است.
معتصم خلیفه عباسی، امام جواد علیه السلام را در سال 220 قمری، یعنی همان نخستین سال حکومتش از مدینه به بغداد احضار کرد. فراخوانی آن حضرت در آن مقطع زمانی، جنبه های سیاسی داشت. دشمنی عباسیان با آل علی علیه السلام به ویژه با امام شیعیان که در آن زمان پیروان بسیاری داشتند، شاهدی بر توطئه عباسیان در شهادت امام جواد علیه السلام است. همچنین فراخوانی امام جواد علیه السلام به بغداد و درگذشت ایشان در همان سال، همگی شواهد انکار ناپذیری بر شهادت آن بزرگوار به دست عوامل عباسی به دست می دهد. رفتن امام جواد علیه السلام از مدینه به بغداد، با میل و رغبت ایشان نبود. در چندین منبع تاریخی و روایی آمده که معتصم به ابن زیات مأموریت داد تا کسی را برای آوردن امام از مدینه به بغداد بفرستد.
توطئه دشمنان
ام فضل دختر مأمون و همسر امام جواد علیه السلام گاهی از مدینه نامه ای به مأمون می نوشت و از امام جواد علیه السلام گلایه می کرد. وی پس از مرگ پدرش، همراه با برادرش جعفر عمویش معتصم، خلیفه عباسی هم دست شدند و توطئه شهادت امام جواد علیه السلام را طرح ریزی کردند. در نهایت، چنین تصمیم گرفته شد که ام فضل آن حضرت را مسموم کند. ام فضل پس از شهادت امام، به پاس این عمل خود به دار الحکومه معتصم راه یافت و همین، ردپای معتصم را در به شهادت رساندن امام جواد علیه السلام آشکار می سازد.
معتصم، خلیفه عباسی و جعفر، پسر مأمون، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام فضل فرستادند. ام فضل نیز آن را در میان کاسه ای گذاشت و جلو امام جواد علیه السلام نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد. در همان حال ام فضل پشیمان شد و گریه کرد. حضرت به او فرمود: «چرا گریه می کنی؟ اکنون گریه تو سودی ندارد. این را بدان که به سبب این جنایت، به چنان دردی مبتلا می شوی که هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستی افتی که جبران پذیر نباشد». بر اثر نفرین آن حضرت، ام فضل به دردی بیمار شد که همه اموالش را در راه معالجه آن مصرف کرد، ولی سودی نبخشید و با نکبت بارترین وضع به هلاکت رسید. برادرش جعفر نیز در حال مستی به چاه افتاد و جسد بی جانش را از چاه بیرون آوردند.
لذت بردیم به خصوص از مطالبی که درباره دوست و همنشین خوب نوشته بودید بسیار عالی بود سید جان.
ان امامی که فکر افراد را میخواند و سوال نا پرسیده را پاسخ می دهد و از غیب و اینده خبر دارد و ادرس نامه را بازگو میکند چگونه ندانست که انگور ها به سم الوده هستند؟