دختـران بدانند

گرمت نمیشـه   با   چادر؟

 

 

« تابستون 3 سال پیش با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم. یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دورتر از مامانش نشسته بود .. رو صندلی ته اتوبوس. دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود. خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت: (توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...تو گرمت نمیشه بچه؟) همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشد. دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت : (چرا گرمـمه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی خیلی گرم تره...) دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب بد جوری  به فکر فرو رفت.. »

بله.. ممکنه هوا خیلی گرم باشه ولی مسلما حجاب برای امنیت خود ماست و نباید آن را مایه ی سلب آزادی دانست ..

ممکنه امتحان کرده باشی که...: تو خیابون وقتی راه میری صدتا چشم ناپاک هم دنبالت بدرقت می کنن.. دفعه اول بدمون میاد ....دفعه دوم هم بدمون میاد.. ولی دفعه سوم و چهارم عادیه ..و کم کم....و قطره به قطره .. خیلی هم حال میکنیم...

خوب ...آره !!

معلومه که خوشم اومده .... عشق و حالمو کردم... وقتی میدیدم بقیه ازم خوششون میاد قند تو دلم آب می شد.

حالا بقیشو بشنو...: وقتی وارد خونه می شم دیگه حالو حوصله داداش کوچیکمو ندارم..دیگه حال حرفای مامانم.. بابام... خواهرم.و..بقیه رو ندارم .دیگه دل و دماغ درس خواندن رو ندارم .... حال نماز خواندن ندارم..با این که می دونم برای چی می خونم ولی نماز قضا هام داره کنتر می ندازه.. وبیشتر وقتم یا صرف تماشای تلوزیون میشه یا وایبر و یا...

وقتی ناراحتم نمیدونم باید چه جوری خالی بشم ..کسی رو ندارم که باهاش درد و دل کنم ...دوستانم ازم جدا شدند و با کسانی دوستم ..که وقتی دهانشون رو به حرف خوب و شوخی کردن (و یا نکردن فرقی نداره ) باز می کنند یکی درمیان فحش میدند و غیبت میکنند و....   ..  ،،،، غیبت ..وای ؛ وای !!  غیبت و فحش این دو گناه کبیره !!؟؟ .......

(بَه بَه .....با چه درّ و گوهرایی دوستم ..که یه حرف درستو نمی تونن بدون فحش به آدم بگن .)

خلاصه برنامه ای برای زندگیم ندارم و کلاٌ هر روزش برام مثل زهر مار میمونه .

چرا ؟؟ مثل اینکه یه جایی لنگه..کجا ؟؟  .....آفففرین...خودت گفتی... حجاب .

خواهش میکنم خودتون قضاوت کنید..حالا با این وضع نامناسب حجابی که دارم و حرام خدا را حلال کردم وخودش خیلی گناه بزرگیه ...و هم قوانین جامعه رو زیر پا گداشتم که هم خلاف قوانینه و هم حرامه ...و هم کسانی رو به خودم متوجه کردم که بازم یه گناه دیگست و ...

چند لحظه ...؟  نه ...

چند دقیقه تونستم با جلب توجه خودمو  سیر  کنم ؟ و خلاصه حال کنم ؟ بعدش که چی؟

جز این که حال خودمو خراب کردم ...فکرمو مشغول کردم ... بار گناهمو زیاد کردم...برای ازدواجم مشکل ایجاد کردم ؟ لطفا به من بگید نفع حقیقی دیگه ای برده ام؟؟؟

چند ثانیه...

چند ثانیه .. .  .   به گذشته. . . . .   .   .    .     .       و حالا ..توبه..

حالا هر جا ببینم می  تونم گوشه ای از مشکلات مردم را بگیرم میرم و دیگه خبری از کار دارم و .. نمی تونم و...خلاصه ...کلاس گذاشتن نیست . شدم مثل آینه .

پاک و زلال وکم کم ...و قطره به قطره ... به سرچشمه نزدیک می شوم و می نوشم و می نوشم... خنک و گوارا ..و دیگر کار هایم را برای او سازمان می دهم و نه برای پاداشش برای رضایش ....مثل یک عاشق واقعی...

خداییش این جوری بهتر نیست؟  واقعا ارزش تحمل اون گرمای ناچیز را نداشت؟ ؟؟

حالا ...هم خدا رو دارم و هم خرما..!!!

چند ثانیه...